- بزرگ تن
- آنکه تن وی بزرگ باشد جسیم عظیم الجثه بزرگ جثه، سمین فربه
معنی بزرگ تن - جستجوی لغت در جدول جو
- بزرگ تن
- آنکه تن بزرگ دارد، بزرگ جثه، عظیم الجثه، تناور، فربه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Larger
больше
größer
більший
większy
più grande
más grande
plus grand
groter
ใหญ่กว่า
lebih besar
ارتجالٌ
גדול יותר
daha büyük
kubwa zaidi
আরও বড়
شریف، شرافتمند
عظیم شدن کلان شدن، فراخ گردیدن وسیع شدن، عظیم الجثه گردیدن، توانا شدن قوی شدن، با شا ن و شوکت شدن، رئیس شدن سرور گردیدن، بالغ شدن بحد رشد رسیدن
بور شدن
بزرگوار، بلندهمت
Magnanimous
Largest
великодушный
самый большой
großmütig
am größten
великодушний